مأمور کردن
نویسه گردانی:
MAMWR KRDN
مأمور کردن . [ م َءْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گماشتن . منصوب کردن .
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
معمور کردن . [ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آباد کردن و اصلاح کردن و مرمت نمودن و آراسته کردن . || مسکون نمودن . (ناظم الاطباء).