اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مأوا گرفتن

نویسه گردانی: MAWʼ GRFTN
مأوا گرفتن . [م َءْ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) مأوا کردن :
نخردسایه ٔ اقبال هما را به جوی
گیرد آن کس که بر سایه ٔ لطفش مأوا.

شفیع اثر (از آنندراج ).


زمژگانت آخر به جایی رسیدم
که در دیده ٔ خویش مأوا گرفتم .

میرزا جلال اسیر (ازآنندراج ).


و رجوع به مأوا کردن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.