مبارکباد گفتن . [ م ُ رَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) تهنیت و نیایش گفتن . (ناظم الاطباء). تهنیت گفتن . (مجموعه ٔ مترادفات ص
319)
: امیر مسعود مبارکباد گفت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
155). تا حضرت والده ٔ ایشان را مبارکباد گویم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
83).
چون مبارکباد گویم روز او را شک مکن
کاسمان آمین کند وقت مبارکباد او.
خاقانی .
بر آن تخت مبارک شد چو شیران
مبارکباد گفتندش دلیران .
نظامی .