مثعل
نویسه گردانی:
MṮʽL
مثعل . [ م َ ع َ ] (ع ص ) پر از روباه و روباه ناک . (ناظم الاطباء). زمین روباه ناک . (آنندراج ). و رجوع به مثعلة شود.
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
کبک مثال . [ ک َ م ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مانند کبک . چون کبک : بر سر سبزه ٔ باغ رخ من کبک مثال زار نالید که کبکان سرایید همه .خاقانی .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مشکین مثال. (مِ. مِ.} (ص مرکب). آن که در سیاهی یا خوشبویی مشک را ماند. مُشک سا. /////////////////////////////////// مَطبوعتَر ز نَقشِ تو صورَت نَبَست ...
ابن مصال . [ اِ ن ُ م َ ] (اِخ ) از مردم لُک ّ. پدر او بازیاری و بیطاری می ورزید و ابن مصال نجم الدین ابوالفتح سلیم بن محمدبن مصال است و ا...
عالم مثال . [ ل َ م ِ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عالمی است لطیف تر نسبت به عالم اجسام و هر چه در این عالم به نظر می آید نظیر آن در عا...
هاویه مثال . [ ی َ / ی ِ م ِ ] (ص مرکب ) ماننددوزخ . || دوزخی . جهنمی . (ناظم الاطباء).
طبقات عالم مثال . [ طَ ب َ ت ِ ل َ م ِ م ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) این جهان (عالم مثال ) را طبقاتی است و در هر طبقه ٔ آن انواعی از آنچه د...
الگوواره (از یونانی: پارادیگما παράδειγμα paradeigma)، به انگلیسی پارادایم، سرمشق و الگوی مسلط و چارچوب فکری و فرهنگی است که مجموعهای از الگوها و نظر...