اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مثل

نویسه گردانی: MṮL
مثل . [ م َ ] (ع مص ) ایستادن و به خدمت ایستادن . || به زمین چسبیدن . مثول . از اضداد است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || از جای خود افتادن . مثول . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). زایل شدن از موضع خود. (از ناظم الاطباء). || تشبیه دادن . || مانند شدن به چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مثول شود. || عقوبت کردن و عبرت دیگران گردانیدن . مُثلَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مثله کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). گوش و بینی بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عقوبت کردن به بریدن بینی و یا گوش و یا دیگری از اعضای کسی . (از ناظم الاطباء). و رجوع به مثله کردن شود. || بریدن گوش و بینی کشته را و عبرت دیگران گردانیدن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
در مثل جای بحث و کشمکش نیست. به عبارت دیگر میتوان گفت با اینکه ممکن است مثلی که استفاده میکنم چندان ربط مستقیمی به بحث ما نداشته باشد ولی این مثل میتو...
• افلاطون هیچ گاه از نظریه مُثُل جدا نشد 10-1- در اینجا قصد ما این است که نظریه صُوَر یا مُثُل را از جنبه هستی شناختی آن بحث کنیم. قبلاً دیدیم که در...
مسل . [ م َ ] (ع مص ) روان شدن آب و مانند آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مسل . [ م ُ س ُ ] (ع اِ) ج ِ مَسَل . رجوع به مسل شود.
مسل . [ م َ س َ ] (ع اِ) راه در زمین نرم . || راه آب . آب رو. آبراهه . ج ، أمسلة، مُسُل ، مُسلان ، مسائل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مصل . [ م َ ] (ع مص ) تراویدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تراویدن و روان گردیدن و چکیدن . (ناظم الاطباء). تراویدن چیزی و چکیدن آن . (دهار) (ت...
مصل . [ م َ ] (ع اِ) ترف . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). رخبین . قره قروت . (یادداشت مؤلف ). آبی که از پنیر بیرون آید پس از پختن و فشردن ، و...
مصل . [ م ُص ِل ل ] (ع ص ) لحم مصل ؛ گوشتی گنده . (مهذب الاسماء).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.