گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مثل نویسه گردانی: MṮL مثل . [ م ُ ث ِل ل ] (ع ص ) بسیارثَلَّة ۞ گردیده .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که دارای رمه ای بزرگ از گوسپند و بز و میش باشد. (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه واژه معنی در مثل جای مناقشه نیست در مثل جای بحث و کشمکش نیست. به عبارت دیگر میتوان گفت با اینکه ممکن است مثلی که استفاده میکنم چندان ربط مستقیمی به بحث ما نداشته باشد ولی این مثل میتو... نظریه های صور مثل و واحد فلاتون • افلاطون هیچ گاه از نظریه مُثُل جدا نشد 10-1- در اینجا قصد ما این است که نظریه صُوَر یا مُثُل را از جنبه هستی شناختی آن بحث کنیم. قبلاً دیدیم که در... مسل مسل . [ م َ ] (ع مص ) روان شدن آب و مانند آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مسل مسل . [ م ُ س ُ ] (ع اِ) ج ِ مَسَل . رجوع به مسل شود. مسل مسل . [ م َ س َ ] (ع اِ) راه در زمین نرم . || راه آب . آب رو. آبراهه . ج ، أمسلة، مُسُل ، مُسلان ، مسائل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مصل مصل . [ م َ ] (ع مص ) تراویدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تراویدن و روان گردیدن و چکیدن . (ناظم الاطباء). تراویدن چیزی و چکیدن آن . (دهار) (ت... مصل مصل . [ م َ ] (ع اِ) ترف . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). رخبین . قره قروت . (یادداشت مؤلف ). آبی که از پنیر بیرون آید پس از پختن و فشردن ، و... مصل مصل . [ م ُص ِل ل ] (ع ص ) لحم مصل ؛ گوشتی گنده . (مهذب الاسماء). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود