مثله شدن . [ م ُ ل َ
/ ل ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گوش و بینی بریده شدن
: نعوذ باﷲ اگر زان یکی شود مثله
ز حرص حمله
۞ بود همچو جعفر طیار.
ابوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی چ فیاض ص 277).
اگر زن حجام بر فساد و ناشایست تحریض و معاونت روا نداشتی مثله نشدی . (کلیله و دمنه ).و رجوع به مثله شود.