گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مجامله نویسه گردانی: MJAMLH مجامله . ۞ [ م ُ م َ ل َ / م ُ م ِ ل ِ ] (ع مص ) رجوع به مجاملت و مجاملة شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی مجامله کار مجامله کار. [ م ُ م َ ل َ / م ُ م ِ ل ِ ] (ص مرکب ) کسی که چرب زبانی و تملق پیشه سازد. کسی که با مردم چرب زبانی کند. کسی که تملق بکار برد... مجامله امیز این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. مجاملة مجاملة. [ م ُ م َ ل َ ] (ع مص ) با کسی نیکویی نمودن . (المصادر زوزنی ). نیکویی کردن . (آنندراج ). ورجوع به مجاملت شود. || به جمیل معامله کر... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود