اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مجرد کردن

نویسه گردانی: MJRD KRDN
مجرد کردن . [ م ُ ج َرْ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برهنه کردن . عریان کردن . معری کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مجرد شود. || تنها کردن . جدا ساختن . منفرد ساختن .
- خود را از خود مجرد کردن ؛ سلب اراده از خود کردن . از حب ذات و هوای نفس رستن :
اگر راه حقت باید، ز خود خود را مجرد کن
ازیرا خلق و حق نبود به هم در راه ربانی .

سنائی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.