اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مجروح شدن

نویسه گردانی: MJRWḤ ŠDN
مجروح شدن . [ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خسته شدن . جراحت دیدن . زخم برداشتن . زخمی شدن : خوارزمشاه مجروح شده است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 356). دست تعدی دراز کرده میسر نشد بضرورت تنی چند را فروکوفت مردان غلبه کردند و بی محابا بزدند و مجروح شد. (گلستان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.