محب
نویسه گردانی:
MḤB
محب . [ م ُ ح ِب ب ] (اِخ ) رجوع به ابونصر محب شود.
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۴ ثانیه
محب الدین . [ م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به احمدبن نصراﷲ بغدادی شود.
محب الدین . [ م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] (اِخ ) طبری . رجوع به احمدبن عبداﷲ... و شدالازار ص 21 و طبقات سبکی ج 5 ص 50 و 51 و تاریخ یافعی ج 4 ص 175، 1...
محب الدین . [ م ُ ح ِب ْبُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به محمدبن محمودالحافظ شود.
محب الدین . [ م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به محمدبن یوسف بن احمدبن حلبی شود.
محب الدین . [م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به مولانا زاده شود.
محب سراج . [ م ُ ح ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهر کهنه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان قوچان با 466 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
محب طبری . [ م ُ ح ِب ْ ب ِ طَ ب َ] (اِخ ) رجوع به احمدبن عبداﷲ ابوالعباس محب شود.
محب الصلیب . [ م ُ ح ِب ْ بُص ْ ص َ ] (ع ص مرکب ) دوستدار صلیب . مسیحی : درفشی پس پشت سالار روم نبشته بر او سرخ و پیروزه بوم همای از بر وخیزر...
محب الیونان . [ م ُ ح ِب ْ بُل ْ ] (اِخ ) لقب حارث سوم از نبطیان جنوب شرقی اردن . وی ضرب سکه را از یونانیان اقتباس کرده است . (از النقودال...
محب بغدادی . [ م ُ ح ِب ْ ب ِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به احمدبن نصراﷲ بغدادی شود.