محق . [ م ُ ح ِق ق ] (ع ص ) ثابت کننده . خلاف مبطل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دارای حق . حق دارنده . (ناظم الاطباء). حق گوینده . حق دار. آنک حق به جانب او باشد. (آنندراج ). برحق . حق ور. آنکه حق با اوست . دارای حق . صاحب حق . ذی حق . بحق . سزاوار. بسزا
: اقوال پسندیده مدروس گشته .... و مظلوم ِ محق ذلیل و ظالم مبطل عزیز. (کلیله و دمنه ).
از شما پنهان کشد کینه محق
اندک اندک همچو بیماری دق .
مولوی (مثنوی ، دفتر چهارم ص 218).