اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محق

نویسه گردانی: MḤQ
محق . [ م ُ ح ِق ق ] (ع ص ) ثابت کننده . خلاف مبطل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دارای حق . حق دارنده . (ناظم الاطباء). حق گوینده . حق دار. آنک حق به جانب او باشد. (آنندراج ). برحق . حق ور. آنکه حق با اوست . دارای حق . صاحب حق . ذی حق . بحق . سزاوار. بسزا : اقوال پسندیده مدروس گشته .... و مظلوم ِ محق ذلیل و ظالم مبطل عزیز. (کلیله و دمنه ).
از شما پنهان کشد کینه محق
اندک اندک همچو بیماری دق .

مولوی (مثنوی ، دفتر چهارم ص 218).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
محق . [ م َ ] (ع مص ) باطل گردانیدن . (آنندراج ). باطل کردن چیزی را. (از ناظم الاطباء). ابطال . || ناچیز گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج )...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
محق
مهق . [ م َ ] (ع مص ) دویدن اسب . (منتهی الارب ).
مهق . [ م َ هََ ] (ع اِ) سبزی آب . (منتهی الارب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
هاله
۱۳۹۵/۱۰/۰۷
0
1

سزاوار


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.