اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محکم

نویسه گردانی: MḤKM
محکم . [ م ُ ح َک ْ ک ِ ] (ع ص ) استوارکننده . || بازدارنده . منعکننده . || کسی که با قدرت و توانائی تقلید میکند. (ناظم الاطباء). || پیر کارآزموده ٔ باحکمت و خود انصاف دهنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کار محکم کردن . [ م ُ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) استوار کردن آن . محکم کاری کردن . ابرام . (ترجمان القرآن ) : گرفتم عقل محکم کرد کار خویش را صائ...
محکم کمانی کردن . [ م ُ ک َ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دلیری کردن . || کنایه از تشدد کردن . تغیر نمودن . سختگیری کردن : تو نیز اکنون مکن محکم ک...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.