اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محلل

نویسه گردانی: MḤLL
محلل . [ م ُ ح َل ْ ل َ ] (ع ص ) مباح و مشروع . (ناظم الاطباء). || آسان مبالغه ناکرده . (منتهی الارب ). چیز کم . (ناظم الاطباء). چیز آسان . (از اقرب الموارد). || هر آب که شتران در آن فرود آمده تیره و کدر ساخته باشند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || جائی که در آن بسیار آمدوشد کنند: مکان محلل . (ناظم الاطباء). رجوع به تحلیل شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
محلل . [ م ُ ح َل ْ ل ِ ] (ع ص ) حلال کننده سه طلاقه را به تزوج بر شوهر اول . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حلال گر. شوی دوم زن پس از سه ...
مهلل . [ م ُ هََ ل ْ ل ِ ] (ع ص ) تهلیل کننده یعنی کلمه ٔ لااله الاّ اﷲخواننده . (از غیاث ). گوینده ٔ لااله الااﷲ : گفت فرمان حکمت فرمان بخوان...
مهلل . [ م ُ هََ ل ْ ل َ ] (ع ص ) متقوس . (اقرب الموارد). مطلق خمیده و منحنی و قوسی و هلالی شکل . چنبری . مانند هلال منحنی . حاجب مهلل ؛ ابرو...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.