اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محلول

نویسه گردانی: MḤLWL
محلول . [ م َ ] (ع ص ) گداخته شده و حل شده . ذوب شده . (ناظم الاطباء). حل کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). حل شده چنانکه قند یا کلوخ در آب . آب کرده : قند محلول ؛ قند آب کرده ؛ محلول گنه گنه . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
به مشک سوده ٔ محلول در عرق ماند
که بر حریر نویسد کسی به خطغبار.

سعدی .


- محلول گردیدن ؛ باز شدن . حل شدن :
جز عهد و وفای تو که محلول نگردد
هر عهد که بستم هوسی بود و هوایی .

سعدی .


رجوع به حل شود. || در اصطلاح پزشکی و شیمی ماده ای که مولکولهایش در مایعی به نام حلال با مولکولهای حلال مخلوط و یکی شده است بطوری که ظاهراً هر دو یک ماده بنظر آیند ۞ ، مانند محلول قند در آب و محلول یُد در الکل . ج ، محلولات .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.