محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن ساعد انصاری سنجاری معروف به ابن الاکفانی و ملقب به شمس الدین و مکنی به ابوعبداﷲ، پزشک و محقق . در سنجار به دنیا آمد و در مصراقامت گزید و به عمل طبابت اشتغال داشت و همانجا به سال 749 هَ . ق . درگذشت او راست : ارشاد القاصد الی اسنی المقاصد. نخب الذخائر فی احوال الجواهر، کشف الرین فی احوال العین . غنیةاللبیب فی غیبةالطبیب . نهایة القصد فی صناعةالفصد. (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 842).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۳.۰۸ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابی سعد. رجوع به ابونمی محمدبن ابی سعید... و اعلام زرکلی ج 3 ص 870 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابی طالب . رجوع به شیخ الربوة محمدبن ابی طالب انصاری شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) ابن ابی طیفور. رجوع به ابن ابی طیفور شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابی لیلی . رجوع به ابن ابی لیلی . محمدبن عبدالرحمن و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 4 صص 179-181 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابی محمد قاسم بن بشاربن حسن . رجوع به ابن انباری ابوبکر... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابی محمد یحیی بن المبارک یزیدی . اشهر افراد خاندان یزیدی است و جد او عبداﷲ یزیدی از علمای لغت و عربیت بو...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد کنانی . رجوع به ابن جبیر ابوالحسن محمدبن احمد کنانی و الاعلام زرکلی ج 3 ص 850 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به ابن رشد ابوالولید محمدبن احمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به ابن طباطبا ابوالحسن محمدبن احمدبن محمدبن ... طباطبا شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به ابوالغرانیق محمدبن احمد.. و الاعلام زرکلی ج 3 ص 845 شود.