محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن ساعد انصاری سنجاری معروف به ابن الاکفانی و ملقب به شمس الدین و مکنی به ابوعبداﷲ، پزشک و محقق . در سنجار به دنیا آمد و در مصراقامت گزید و به عمل طبابت اشتغال داشت و همانجا به سال 749 هَ . ق . درگذشت او راست : ارشاد القاصد الی اسنی المقاصد. نخب الذخائر فی احوال الجواهر، کشف الرین فی احوال العین . غنیةاللبیب فی غیبةالطبیب . نهایة القصد فی صناعةالفصد. (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 842).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن عبداﷲبن تومرت . رجوع به ابن تومرت شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن رزین . رجوع به ابوالشیص شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن زیاد مؤسس بنی زیاد در زبید یمن (204 - 245 هَ . ق .).
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن زید ضبی اصفهانی ، مکنی به ابوبکر. از علما و محدثین مائة پنجم دراصفهان می زیست و ابوزکریا یحیی بن ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سعید... رجوع به ابن الخطیب ملقب به ذوالوزارتین شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سلیمان حضرمی . رجوع به ابوجعفر محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عبدالاعلی الاسدی الکوفی . رجوع به ابن کناسة شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن عبداﷲبن عبدالحکم . رجوع به ابن عبدالحکم شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عبدالحکم بن اعین بن لیث بن رافع مصری ، مکنی به ابوعبداﷲ (182 - 268 یا 269 هَ . ق .). فقیه شافعی از...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) (ص ) ابن عبداﷲبن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرةبن کعب بن لوی بن غالب بن فهربن مالک بن ...