محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن علی بن عبداﷲبن عباس . از امرای عباسی هاشمی که در زمان منصور خلیفه ٔ عباسی امارت مکه را داشت و المهدی او را عزل نمود و به بغداد آمد و در سال 185 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 839).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۲ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عنین ... رجوع به ابن عنین ابوالمحاسن محمدبن نصر... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عیسی ... رجوع به ابوعیسی محمدبن عیسی بن سورة و وفیات الاعیان چ بیروت ج 4 ص 278 و ترمذی محمدبن عیسی بن ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عیسی بیتی است ازبیوت آل عیسی و رئیس آنها. (از صبح الاعشی ج 1 ص 325).
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن غالب رفاء اندلسی رصافی شاعر، ملقب به ابوعبداﷲ. از شعرای به نام ومشهور اندلس بود و در سال 572 هَ . ق . در...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن فتوح ابی نصربن عبداﷲبن حمیدبن یصل ازدی حمیدی اندلسی میورقی حافظ مشهور. اصل او از قرطبه از ربض رصافه ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن فخرالدوله . رجوع به ابن جهیر عمیدالدوله محمدبن فخرالدوله شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن فخرالدین عبدالعزیز کوفی . رجوع به ابوسعیدبن فخرالدین و حواشی مرحوم قزوینی بر لباب الالباب چ لیدن منقول...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن فضل . رجوع به ابوالقاسم محمدبن ابوالعباس فضل بن احمد شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن فضل بن احمدبن محمدبن احمدبن ابوالعباس صاعدی فراوی نیسابوری ، ملقب به کمال الدین و مکنی به ابوعبداﷲ. مح...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن فلاح بن هبةاﷲ موسوی . رجوع به آل مشعشع شود.