محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابوالحکم بن مظفربن عبداﷲ باهلی اندلسی ، مکنی به ابوالمجد و ملقب به افضل الدوله . پدرش ابوالحکم دمشقی از اطبای معروف بود. ابوالمجد نیز در طب و همچنین علوم عقلی مهارت داشت . طبیب مخصوص ملک عادل نورالدین محمودبن زنگی گردید و ملک عادل ریاست بیمارستان کبیر را که در دمشق ساخته بود بدو واگذار کرد و ابوالمجد علاوه بر معالجه در ایوان بیمارستان به تدریس طب اشتغال داشت و با اطبای آن زمان به مباحثه در مسائل طبی می پرداخت و کتابخانه ای معتبر فراهم آورده بود. وفات وی در دمشق پس از 650 هَ . ق . است . (یادداشت لغت نامه ).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) مستعلی . رجوع به محمد ثانی از امرای بنی حمود مالقه شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) مستنصر. رجوع به ابوعبداﷲ محمد اول مستنصر شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) معتز. رجوع به ابوعبداﷲ... شود.
محمد. [ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) مقتفی . رجوع به ابوعبداﷲ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ممقانی ، معروف به حجةالاسلام . از بزرگان علمای شیخیه و از شاگردان شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی و رئیس فر...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) مناوی . رجوع به عبدالرؤف مناوی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) منصور اول . دومین از ایوبیان حماة (587 - 617 هَ . ق .) (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 68).
محمد. [ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) منصور. هفتمین از شاهان ارمنیه (594 - 603 هَ . ق .) (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 152).
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) منصور ثانی . پنجمین از ایوبیان حماة (642 - 683 هَ . ق .) (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 69).
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) منوکه . رجوع به شمس الدین تاج الافاضل نسوی شود.