محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) ابن ابوالعباس احمدبن بختیار واسطی ، معروف به ابن مندائی واسطی (قاضی ...) (ربیع الاخر 517 - 560هَ . ق ) جماعتی از اعیان مانند حافظ ابوبکر خوارزمی و جز او علوم ادبیه از وی اخذ کرده اند و راوی لمحةالاعراب حریری از مطهربن سلام و او از حریری باشد. ابن مندائی به واسط درگذشته است . (وفیات الاعیان ص 454).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۵ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن عبداﷲبن تومرت . رجوع به ابن تومرت شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن رزین . رجوع به ابوالشیص شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن زیاد مؤسس بنی زیاد در زبید یمن (204 - 245 هَ . ق .).
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن زید ضبی اصفهانی ، مکنی به ابوبکر. از علما و محدثین مائة پنجم دراصفهان می زیست و ابوزکریا یحیی بن ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سعید... رجوع به ابن الخطیب ملقب به ذوالوزارتین شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سلیمان حضرمی . رجوع به ابوجعفر محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عبدالاعلی الاسدی الکوفی . رجوع به ابن کناسة شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن عبداﷲبن عبدالحکم . رجوع به ابن عبدالحکم شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عبدالحکم بن اعین بن لیث بن رافع مصری ، مکنی به ابوعبداﷲ (182 - 268 یا 269 هَ . ق .). فقیه شافعی از...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) (ص ) ابن عبداﷲبن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرةبن کعب بن لوی بن غالب بن فهربن مالک بن ...