محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابوالقاسم عبیداﷲبن احمدبن اسماعیل بن عبدالعزیز معروف به المسیحی کاتب ملقب به امیرمختار عزالملک حرانی الاصل مصری المولد. (366 - 420 هَ . ق .) ملازم عبیدی حاکم مصر بود و نخستین بار در سال 398 حکومت بعضی از شهرهای مصر و ریاست دیوان را عهده دار گردید. تاریخ مفصلی درباره ٔ مصر داردو از اوست التلویح و التصریح در معانی شعر و غیره ، کتاب الراح و الارتیاح ، کتاب الغرب و الشرق ، کتاب الطعام والادام ، کتاب درک البغیة در بیان ادیان و عبادات ، قصص الانبیاء و احوالهم ، المفاتحة و المناکحة در انواع آمیزش ، الامثلة للدول المقبلة در نجوم و ریاضی ، جونة الماشطة در نوادر اخبار، الشجن والسکن در اخبار عشاق ، السؤال والجواب ، کتاب مختار الاغانی و معانیها و غیره . (وفیات الاعیان چ بیروت ج 4 صص 377 - 380 ).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رستمی ... رجوع به رستمی محمد شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رضی ... رجوع به رضی (سید) شود.
محمد.[ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) (سید...) فرزند امام علی النقی امام دهم و برادر بزرگ امام حسن عسکری امام یازدهم شیعیان . مزار او نزدیک شهر بلد...
محمد. [ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) (سید...) معروف به مجاهد متولد 1180 هَ . ق . پسر سیدعلی طباطبائی مجتهد اصفهانی (متوفی 1231 هَ . ق ). سید محمد هم ب...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) صدرالدین . رجوع به صدرالدین محمدبن قاضی قطب الدین ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) صدرالدین ... رجوع به صدرالدین محمدالحسینی دشتکی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )صدرالدین . رجوع به صدرالدین محمدبن عبدالطیف شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) صدرالدین . رجوع به صدرالدین محمدباقر رضوی قمی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) صدرالدین . رجوع به صدرالدین محمدبن فخرالملک ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) صدرالدین شیرازی . رجوع به صدرا (ملا...) شود.