محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابوبکربن قحافه ، مکنی به ابوالقاسم و مادرش اسماء بنت عمیس خثعمیه [ که بعد از فوت ابوبکر با علی (ع ) ازدواج کرد ]. وی روز 25 ذوالقعده سال حجةالوداع (دهم هجری قمری ) در ذوالحلیفه میان راه مکه و مدینه متولد شد. پس از مرگ پدر، علی علیه السلام او را تربیت کرد. در جنگ جمل و صفین همراه علی (ع ) بود و در ماه رمضان سال 37 هَ . ق . از جانب وی حاکم مصر شد. در حکومت وی بر مصر معاویةبن ابوسفیان سپاهی بفرماندهی عمروبن العاص به جنگ او فرستاد پس از مقابله و درگرفتن جنگ ناگزیر ازفرار شد و به خرابه ای (خانه ٔ زنی ) پناه برد. او را از آنجا بیرون کشیدند و در ماه صفر سال 38 هَ . ق . به قتل رساندند و جسد او را در پوست خری مرده گذاردندو سوزانیدند. قاتل وی معاویةبن خدیج سکرین است . در چگونگی قتل وی خلاف است زیرا علاوه بر آنچه گفته شد روایت دیگری است که وی را عمرو العاص با شکنجه بقتل رسانید. محمدبن ابی بکر از اصحاب علی (ع ) و مردی پارسا و عالم بود. پس از قتل محمد، عایشه عهده دار تربیت ابوالقاسم فرزند او شد و او نیز مردی باتقوی و درست کاربود. (از اسدالغابة ج 4 ص 324 و الاصابه ج 6 ص 151).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۶ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به ابوبشر دولابی محمدبن احمدبن حماد وراق رازی ... و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 4 صص 352-35...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به ابوزیان محمدبن احمد ملقب به ابوالعباس شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به ابوزید محمدبن احمد... مروزی قاسانی ووفیات الاعیان ج 4 صص 208-209 ترجمه ٔ شماره ٔ 581 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن احمد... رجوع به ابوعبداﷲ قرشی محمدبن احمدبن ابراهیم و وفیات الاعیان چ بیروت ج 4 صص 305-306 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به ابومنصور ازهری و نیز ازهری شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به ابیوردی محمدبن احمد ابیوردی و ابوالمظفر ابیوردی محمدبن احمد... و ابوالمظفر محمدبن احمد......
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به الظاهر (به أمراﷲ) محمدبن احمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به ترمذی محمدبن احمدبن نصر شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد. رجوع به توفیق محمدبن احمد شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به جلال الدین محلی محمدبن احمدبن محمد... شود.