محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن احمدبن حسین بن عمرشاشی الاصل فارقی مولد معروف به مستظهری و ملقب به فخرالاسلام و مکنی به ابوبکر فقیه شافعی . در بغداد ملازمت شیخ ابواسحاق شیرازی را داشت و کتاب الشامل را بر مؤلف آن ابن الصباغ خواند و به اتفاق شیخ ابواسحاق به نیشابور آمد و پس از مراجعت به بغداد در فقه جانشین ابواسحاق گردید و ریاست مذهب شافعی به وی منتهی گشت . او راست : حلیةالعلماءدر فقه و آراء خلافی فقها و المستظهری در فقه و آن به نام المستظهر باﷲ است . از سال 504 تا سال 507 که تاریخ درگذشت اوست در مدرسه ٔ نظامیه به تدریس اشتغال داشت . تولد وی در سال 429 هَ . ق . در میافارقین بوده است . (از وفیات الاعیان چ بیروت ج 4 صص 219-221 ).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۸ ثانیه
محمد توفیق . [ م ُ ح َم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) رجوع به توفیق محمد و رجوع به الاعلام زرکلی ج 3 ص 875 شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
والی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دومین ازامرای خانی یا هشترخانی ، او یکی از هفت حکمران باخ بود و پس از باقی محمد در 1014 امارت تمام بخ...
محمد فراهی . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ف َ ] (اِخ ) ملقب به بدرالدین و مکنی به ابونصر. رجوع به ابونصر فراهی شود.
محمد نظامی . [ م ُ ح َم ْ م َدِ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به فصیح الدین محمد نظامی شود.
محمد نویری . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ن ُ وَی ْ ری ی ] (اِخ ) مکنی به ابوالقاسم . مالکی مذهب بود (وفات 857 هَ . ق .). او راست شفاءالغلیل فی شرح مخ...
محمد اناری . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ اَ ] (اِخ ) صدرالدین ... رجوع به صدرالدین محمد محمد اناری شود.
محمد جعفری . [ م ُ ح َم ْ م َ ج َ ف َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
محمد جمالی . [ م ُ ح َم ْ م َ ج َ ] (اِخ )دهی است از دهستان شبانکاره ٔ بخش برازجان شهرستان بوشهر، واقع در 33هزارگزی شمال باختر برازجان کنار ر...
محمد افشین . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ اَ ] (اِخ ) ابن دیوداد، مکنی به ابوالمسافر یا ابوعبیداﷲ و متوفی در 288 هَ . ق . دومین از بنی الساج در آذربایجان...