محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبداﷲبن احمدبن ولید، مکنی به ابوعلی و ابن الولید از متکلمین و رؤسای فرقه ٔ معتزله و از مردم بغداد بوده است . وی از بیم اهانت مردم عامه ٔ بغداد مدت پنجاه سال خانه نشین بود و در سال 478 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 848).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسن معروف یا معروفی بلخی . رجوع به ابوعبداﷲ محمدبن حسن ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین ، مکنی به ابوالفضل معروف به ابن العمید. رجوع به ابن عمید و یتیمة الدهر ثعالبی ج 3 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین آبی ... رجوع به ابومنصور محمدبن حسین آبی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین ... رجوع به ابومنصور محمدبن حسین خطیرالملک شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین ... رجوع به بهاءالدین محمدبن حسین شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین ... رجوع به سلمی محمدبن حسین ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن حسین ... رجوع به واسطی محمدبن الحسین ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن حسن بن سهل بن هیثم ، مکنی به ابوعلی . رجوع به ابن هیثم ... شود ۞ .
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن عمر، مکنی به ابوبکر ارموی فقیه . از شاگردان ابواسحاق شیرازی بود و در نظامیه ٔ بغداد فقه را فراگرف...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن عمیر یمنی ، مکنی به ابوعبداﷲ مقیم مصر و متوفی به سال 400 هَ . ق . او راست : اخبار النحویین و مضاه...