محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبداﷲ هاشمی ، معروف به ابوالعبر هاشمی شاعر، ادیب حافظ حدیث و از مردم بغداد است . جحظه در حق وی گوید: کسی را در حافظه هرگز مانند او ندیده ام . در سال 250 هَ . ق درگذشت . او راست : المنادمة و اخلاق الخلفاء و الامراء و جامعالحماقات و مأوی الرقاعات . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 844). و رجوع به ابوالعبر هاشمی شود.
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۴ ثانیه
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ، معروف به ابن جماعة. رجوع به ابن جماعة بدرالدین شود.
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد. رجوع به محمدبن احمد شود.
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد بغدادی . رجوع به قاضی ابوالفضل محمد شود.
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن خلیل معروف به ابن خوبی . رجوع به ابن خوبی قاضی شهاب الدین شود.
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی معروف به ابن شاهویه . رجوع به ابن شاهویه ابوبکر شود.
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدمعروف به ابن حداد. رجوع به ابن حداد ابوبکر شود.
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن اسعد. رجوع به قاضی دوانی شود.
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن اسحاق ، مکنی به ابوالعنبس . رجوع به ابوالعنبس محمد اسحاق شود.
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) ابن اسفندیار. رجوع به قاضی هجیم شود.
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسن کوفی شیبانی . رجوع به قاضی القضاة محمدبن حسن شود.