محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی مکی حسنی ، ملقب به تقی الدین و مکنی به ابوعبداﷲ و معروف به تقی فاسی از مردم فاس مغرب (تاریخ ولادت 765 هَ . ق .در مکه و تاریخ فوت 832 هَ . ق .). مورخ ، حافظ حدیث ،قاضی مالکی در مکه . او راست : شفاءالغرام باخبار البلدالحرام در تراجم شخصیتهای مدینه ، المقنع من اخبار الملوک و الخلفاء، العقدالثمین فی تاریخ البلد الامین در چهار جلد، ذیل کتاب النبلاء ذهبی در دو جلد، تکمیل الاعلام ذهبی ، ارشاد الناسک الی معرفة المناسک ، مختصر حیات الحیوان دمیری . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 855).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۶ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شجاع بغدادی رجوع به ابن الثلجی خراسانی و الاعلام زرکلی ج 3 ص 904 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شرف الدین (قاضی نظام الدین ...). رجوع به نظام الدین شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شرف الدین ابوبکربن جماعه . رجوع به ابن جماعه ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شکربن ابوالفتوح حسن بن جعفر حسنی .رجوع به تاج المعالی و الاعلام زرکلی ج 3 ص 904 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شنبود... رجوع به ابن شنبود ابوالحسن محمد... و محمدبن احمدبن ایوب ... و وفیات الاعیان چ بیروت ج 4 صص 299-...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شهریار... رجوع به ابوالفضل محمدبن ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شیرکوه ... رجوع به ناصرالدین محمدبن شیرکوه شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن صالح ... رجوع به ناصرالدین محمدبن صالح شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن صالح بن ابراهیم زبیری . رجوع به زبیری ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن صالح بن نطاح . رجوع به ابن نطاح شود.