محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن عبداﷲبن عباد عبادی هروی . فقیه شافعی ، مکنی به ابوعاصم . (375 - 458 هَ . ق ). او فقه را در هرات بر قاضی ابومنصور ازدی ودر نیشابور بر قاضی ابوعمر بسطامی بیاموخت و امامی متفنن و دقیق النظر گشت و بسیاری از مشایخ را بدید. از تألیفات اوست : ادب القضاء و المبسوط و الهادی الی مذهب العلماء و کتاب الرد علی السمعانی و نیز کتاب لطیفی دارد در طبقات فقها. (وفیات الاعیان ج 2 ص 36).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۰ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن عبیداﷲبن ودعان . حاکم موصل . متوفی به سال 594 هَ . ق . مکنی به ابونصر و مدون اربعین الودعانی که...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن عمربن حسین بن مصباح . رجوع به ابن عسکر محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) ابن علی بن عمربن محمد تمیمی مازری ، مکنی به ابوعبداﷲ فقیه مالکی و محدث . او راست : شرح صحیح مسلم به نام «کت...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن فارس . رجوع به ابن معلم ابوالغنایم محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن لیث ، مکنی به ابوعلی (محرم 298 - ذی الحجه 298 هَ . ق .) بعد از اسیر شدن لیث بن علی مردم سیستان ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن محمدبن حسن ظهیری کاتب سمرقندی بهاءالدین ملقب به ظهیری دبیرطمغاج خان از ملوک خانیه . او راست : ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن علی بصری . رجوع به ابوالحسین بصری شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی خسروی سرخسی ، مکنی به ابوبکر. رجوع به خسروی .... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن علی قشیری . رجوع به ابن دقیق السعید شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی نطنزی . شرح احوال وی ذیل ترجمه ٔ ادیب نطنزی آمده است . رجوع به ادیب نطنزی شود.