محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن یسار، مکنی به ابوعبداﷲ یا ابوبکر. اول کسی است که در اسلام در مغازی وتواریخ تصنیف ساخت و او از جمله ٔ تابعین بود و صدوق و امین و گویند که جد او یسار مولای مصطفی علیه السلام بود و بعضی گویند مولای قیس بن مخرمةبن المطلب بن عبدمناف بود و او را قرشی از آن گفتندی که از موالی قریش بود. رجوع به ابن اسحاق محمدبن اسحاق بن یسار و وفیات الاعیان ج 4 ص 276 و 277 و معجم الادباء ج 6 ص 399 شود.
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جهیر. رجوع به ابن جهیر فخرالدوله محمدبن ... و تجارب السلف ص 252 و 256 و 283 و دستورالوزراء ص 84 و وفیا...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن خضر زبیری مقدسی . رجوع به ابن هشام محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن شحنه . رجوع به ابن شحنه ابوالولید... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن داود صنهاجی . رجوع به ابن آجروم شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عباد بغدادی ، مکنی به ابوعبداﷲ نحوی و عالم در قرأات و علوم عربیت از شاگردان سیرافی . او راست : کت...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ. رجوع به ابن ناظم بدرالدین محمد... و نامه ٔ دانشوران ج 1 ص 119 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عمر اخسیکتی . رجوع به اخسیکتی محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن سعدبن عبداﷲ بروی ۞ شافعی فقیه ، مکنی به ابومنصور. از ائمه ٔ فقهاء شافعی در فقه و علم کلا...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مواهب بن محمد، مکنی به ابوالعز معروف به ابن الخراسانی متولد به سال 494 و متوفی به سال 576 هَ ....
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن نعمان معروف به شیخ مفید. رجوع به شیخ مفید شود.