محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن الجهم البرمکی ، وی از جمله ٔ مترجمین معروف از فارسی به عربی بوده است از قبیل ابن المقفع و سایر کسانی که اسامی ایشان در کتاب الفهرست و تاریخ حمزه ٔاصفهان و غیره مسطور است . و نیز از جمله ٔ علمای نجوم و منطق بوده و شرح حال مختصری از وی در تاریخ الحکماء قفطی ص (284) مذکور است و به علاوه ٔ مآخذ مذکوره ذکری از او استطراداً در مواضع ذیل آمده است : تاریخ طبری ج 3 ص 1162، اغانی ج 13 ص 16 و 17 و 131، کتاب الفهرست ص 275 و 277، ابن ابی اصیبعة ج 1 ص 212، نجوم الزاهره چ مصر ج 3 ص 243. (یادداشتهای قزوینی ج 7 ص 57).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۸۸ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به جلال الدین محلی محمدبن احمدبن محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به جوهری محمدبن احمدبن حسن شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به دقیقی محمدبن احمد شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن احمد... رجوع به ذهبی محمدبن احمد شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد. رجوع به ذهلی محمدبن احمدبن ذهلی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ... رجوع به رملی محمدبن احمدبن حمزه و الاعلام زرکلی ج 3 ص 858 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد. رجوع به سرخسی محمدبن احمدبن سهل ... شود...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به شربینی شمس الدین محمدبن احمد و الاعلام زرکلی ج 3 ص 857 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به شوبری محمدبن احمد شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن احمد. رجوع به عبادی محمدبن احمدبن هروی شود.