محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ثابت خجندی ، مکنی به ابوبکردر مرو اقامت داشت و نظام الملک به مجلس وعظ او رفت و سخنش وی را خوش آمد، او را به اصفهان آورد و تدریس مدرسه ای که در اصفهان بنا کرده بود به وی تفویض نمود. ابوبکر مذکور را در اصفهان جاه و مکنتی عظیم دست داد و نظام الملک همواره به زیارت او رفتی . (از تعلیقات قزوینی بر لباب الالباب منقول در چ نفیسی ص 614).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ...رجوع شود به رشیدالدین وطواط محمدبن ابراهیم شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم . رجوع به غازی محمدبن ابراهیم شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم هفتمین از بنی یعفور صنعاء یمن (332 تا 352 هَ . ق ).
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن ابوالفضل سهلی جاجرمی شافعی . ملقب به معین الدین و مکنی به ابوحامد. وی امامی فاضل متفنن و م...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن احمد، مکنی به ابوعبداﷲ و ملقب به فخر فارسی از مردم شیراز، مقیم مصر، متوفی به مصر (622 هَ . ق...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن اسحاق سلمی مناوی قاهری ، مکنی به صدرالدین ابوالمعالی قاضی عالم به حدیث . تاریخ ولادتش در ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن ثابت ، معروف به ابن کیزانی شاعر مصری . متصوف است و گروهی از متصوفه ٔ مصر به وی منسوبند. دیوا...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن ساعد انصاری سنجاری معروف به ابن الاکفانی و ملقب به شمس الدین و مکنی به ابوعبداﷲ، پزشک و م...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ...بن طباطبا. رجوع به ابن طباطبا شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن عبیداﷲبن زیادبن ابیه . از امرای عصر مأمون عباسی و مورداعتماد وی بود. نخستین کس بود از آل زیا...