محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حذیفه بن عتبه بن ربیعةبن عبد شمس بن عبدمناف قرشی عبشمی ، مکنی به ابوالقاسم . پدرش ازمسلمانان نخستین و مادرش سهلة دختر سهیل [ پسر خاله ٔ معاویةبن ابوسفیان ] بود. محمد در حبشه به دنیا آمد و چون ابوحذیفه درگذشت عثمان بن عفان محمد را تحت تکفل خویش قرار داد و چون محمد بزرگ شد و عثمان به خلافت رسید راهی مصر گردید و یکی از سرسخت ترین مخالفان عثمان شد. محمد بر نماینده ٔ والی مصر که از طرف عثمان برآنجا حکومت میکرد شورید و او را از مصر اخراج نمود (در شوال سال 35 هَ . ق .) و مردم را علیه عثمان وخلع او تحریک و تشویق می نمود و از قول زنان پیامبر نامه هایی در طعن عثمان می نوشت و آن نامه ها را در مسجد برمردم می خواند و چون عبداﷲبن سعد والی عثمان بر مصر به دریای احمر رسید گروهی از سواران محمدبن حذیفه او را از ورود به مصر بازداشتند و ناچار رهسپار عسقلان گردید. آنگاه محمد سپاهی از مخالفان عثمان فراهم آورد و چون عثمان به قتل رسید حضرت علی (ع ) قیس بن سعدرا والی آنجا نمود و محمدبن حذیفه را معزول کرد و او همچنان مقاومت می نمود تا آنکه معاویه قبل از رفتن به صفین برای تصفیه ٔ کار محمد رهسپار مصر گردید نخست با مقاومت مصریان مواجه گردید. معاویه گفت من برای جنگ و کشتار نیامده ام من قاتلان عثمان را می خواهم و محمدبن حذیفه و گروه دیگری را به عنوان ودیعه خواستندمعاویه به آنها غدر نمود و به زندان افکند و به قتل رساند. (از اسدالغابة ج 4 ص 315) (الاصابة ج 3 ص 353).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۵ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسن معروف یا معروفی بلخی . رجوع به ابوعبداﷲ محمدبن حسن ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین ، مکنی به ابوالفضل معروف به ابن العمید. رجوع به ابن عمید و یتیمة الدهر ثعالبی ج 3 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین آبی ... رجوع به ابومنصور محمدبن حسین آبی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین ... رجوع به ابومنصور محمدبن حسین خطیرالملک شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین ... رجوع به بهاءالدین محمدبن حسین شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین ... رجوع به سلمی محمدبن حسین ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن حسین ... رجوع به واسطی محمدبن الحسین ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن حسن بن سهل بن هیثم ، مکنی به ابوعلی . رجوع به ابن هیثم ... شود ۞ .
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن عمر، مکنی به ابوبکر ارموی فقیه . از شاگردان ابواسحاق شیرازی بود و در نظامیه ٔ بغداد فقه را فراگرف...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن عمیر یمنی ، مکنی به ابوعبداﷲ مقیم مصر و متوفی به سال 400 هَ . ق . او راست : اخبار النحویین و مضاه...