اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محمد

نویسه گردانی: MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسن بن دینار احول ، مکنی به ابوالعباس دانشمند و عالم به علم درایت و روایت . وی شرح حال و اشعار یکصد و بیست شاعر را گرد آورده است . او را در طبقه مبرد و ثعلب قرار داده اند. وراق حنین بن اسحاق بود. ابن الندیم گوید که وی نسخه نویس بود و او راست : کتاب الدواهی . کتاب السلاح . کتاب مااتفق لفظه و اختلف معناه . کتاب «فعل و افعل ». (از معجم الادباء ج 18 ص 125).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۴ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد...رجوع به عسال محمدبن احمدبن ابراهیم اصفهانی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن احمد... رجوع به علیش محمدبن احمد شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به قاهرباﷲ محمدبن احمد معتضد عباسی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن احمد... رجوع به نسوی محمدبن احمدبن علی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به وشاء محمدبن احمد... و الاعلام زرکلی ج 3 ص 845 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدالتمیمی . از علمای طبیعی و طب . اوراست : کتاب المرشد. ابن البیطار از او روایت کند از جمله در شرح کلمه ٔ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم بن سلیمان جعفی کوفی .، مکنی به ابوالفضل و معروف به ابوالفضل صابونی فقیه شیعی ساکن مصر...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن احمدبن ابراهیم بن قریش ، مکنی به ابوعبداﷲ. رجوع به ابوعبداﷲ قرشی محمدبن احمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم بن ماسک ارجانی . رجوع به ارجانی محمد ابوعبداﷲ شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم بن یوسف بن احمدالکاتب . رجوع به ابوالحسن محمدبن ... شود.
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۱۰۲ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.