محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) ابن حسن بن عبداﷲبن مذحج بن محمدبن عبداﷲبن بشر زبیدی اشبیلی نزیل قرطبه ، مکنی به ابی بکر. در علم نحو و حفظ لغت یگانه ٔ عصر بود. او را کتابهاست که بر وفور دانش وی دلالت کند از آنهاست کتاب طبقات النحویین و اللغویین بالمشرق و الاندلس (از زمان ابوالاسود دئلی تا زمان شیخ وی ابوعبداﷲ نحوی ریاحی )، و نیز مختصر کتاب العین خلیل و الغایة در عروض ، الواضح و شرح ابنیه ٔ الکتاب سیبویه . وی به سال 379 یا 380 هَ .ق . درگذشته است . (از وفیات الاعیان ج 2 ص 92 و 93).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۳ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ششمین از سلاجقه ٔ عراق و کردستان (548 - 554 هَ . ق ). (طبقات اسلام ص 137).
محمد.[ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) هفتمین از بنی مزید در حله (532 - 540 هَ . ق ). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 108).
محمد.[ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) هفتمین از عادلشاهیان و ربیچاپور (1035 - 1070 هَ . ق ). (یادداشت مرحوم دهخدا).
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) آغامحمدخان ، مؤسس سلسله ٔ قاجاریه ، پسر بزرگ محمدحسن خان قاجارقوانلو.در محرم سال 1155 هَ . ق . در گرگان متولد ش...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) آق سرائی . رجوع به آق سرائی جمال الدین محمد شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) آلب ارسلان . دومین از پادشاهان سلجوقی بزرگ (455 - 465 هَ . ق .). رجوع به آلب ارسلان شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) آی تیمور. رجوع به آی تیمور شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابشیهی . رجوع به ابشیهی ابوالفتح محمدبن احمد و الاعلام زرکلی ج 3 ص 856 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابشیهی . رجوع به ابشیهی بهاءالدین محمدبن شهاب ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن آدم بن کمال هروی مقدسی ، مکنی به ابوالمظفر (متوفی در 414 هَ . ق .). مردی ادیب و دانشمند و از مردم هرات ب...