محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن محمدبن موسی سلمی نیشابوری ، مکنی به ابوعبدالرحمن از اجله ٔ مشایخ و فضلای طبقه ٔ عرفاست که در اواخر قرن چهارم می زیسته و با القادر باﷲ عباسی معاصر و از مردم نیشابور است و از مریدان ابوالقاسم نصرآبادی . شیخ ابوسعید به خدمت وی رسید و خرقه از دست او پوشید. (نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 15)
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۴.۱۱ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جهیر. رجوع به ابن جهیر فخرالدوله محمدبن ... و تجارب السلف ص 252 و 256 و 283 و دستورالوزراء ص 84 و وفیا...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن خضر زبیری مقدسی . رجوع به ابن هشام محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن شحنه . رجوع به ابن شحنه ابوالولید... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن داود صنهاجی . رجوع به ابن آجروم شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عباد بغدادی ، مکنی به ابوعبداﷲ نحوی و عالم در قرأات و علوم عربیت از شاگردان سیرافی . او راست : کت...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ. رجوع به ابن ناظم بدرالدین محمد... و نامه ٔ دانشوران ج 1 ص 119 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عمر اخسیکتی . رجوع به اخسیکتی محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن سعدبن عبداﷲ بروی ۞ شافعی فقیه ، مکنی به ابومنصور. از ائمه ٔ فقهاء شافعی در فقه و علم کلا...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مواهب بن محمد، مکنی به ابوالعز معروف به ابن الخراسانی متولد به سال 494 و متوفی به سال 576 هَ ....
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن نعمان معروف به شیخ مفید. رجوع به شیخ مفید شود.