محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن خازم [ حازم ] تمیمی سعدی ، مکنی به ابومعاویه ، متولد سال 113 هَ . ق . از مردم کوفه و محدث است . در کودکی نابینا گردید. حدود یکهزار و پانصد حدیث از او نقل شده است . وی از نظر اعتقادات اصولی از مرجئه است . سال درگذشت او 195 هَ . ق . است . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 893). و نیز رجوع به ابومعاویه محمدبن خازم شود.
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۶ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن طاهربن عبداﷲبن طاهر ذوالیمینین . پنجمین حکمران از آل طاهر و آخرین آنان (248 - 259 هَ . ق ). رجوع به آل طا...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن طاهر... رجوع به رضی و سیدرضی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن طاهربن علی مقدسی . رجوع به ابن القیسرانی محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن طرخان فارابی . رجوع به ابونصر فارابی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ططر... رجوع به ناصرالدین محمدبن ططر شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن طفج . رجوع به اخشید محمدبن ابومحمد طفج فرغانی و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 5 صص 56 - 63 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن طلحةبن عبیداﷲ قرشی تیمی . پدرش او را نزد پیامبر اسلام آورد. رسول (ص ) او را محمد نام گذارد و به ابوالقاسم ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن طیب . رجوع به باقلانی ابوبکر محمدبن طیب ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن طیب بن محمد بصری . رجوع به ابن باقلانی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن طیفور سجاوندی غزنوی یا احمدبن محمد سجاوندی . او راست : عین المعانی فی تفسیرالسبع المثانی . رجوع به احمدبن...