محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سیرین بصری ، پدر وی بنده ٔ انس مالک بود و خود از اسیران میسان یا عین التمزبن سیرین از فقهای بصره است و به ورع معروف واز پیروان حسن بصری اما آخر کار یکدیگر را ترک گفتند و ابن سیرین بر جنازه ٔ حسن بصری حاضر نشد. او را در گوش علت کری بود و در تعبیر خواب یدی طولا داشت .ولادت او دو سال به پایان خلافت عثمان مانده بود و درروز جمعه نهم شوال سال 110 هَ . ق . در بصره بمرد و یکصد روز پس از مرگ حسن بصری . وقتی او را بسبب وامی که برگردن داشت زندانی ساختند. از یک زن سی پسر و یازده دختر برای وی بیامد که جز عبداﷲ باقی نماندند. محمد در فارس کاتب انس بن مالک بود. (از وفیات الاعیان چ تهران ج 2 صص 25-26) و نیز رجوع به ابن سیرین شود.
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۹ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سعدان کوفی ، مکنی به ابوجعفر ضریر مقری (متولد سال 161 هَ . ق . و متوفی به سال 231 هَ . ق .). کتابی در نح...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سعدبن منیع زهری کاتب واقدی ، مکنی به ابوعبداﷲ. از فضلای برجسته ٔ زمان خود بود و مدتی به مصاحبت محمدبن ...
محمد. [ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) ابن سعود. رجوع به ابن سعود محمد شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سعید... رجوع به ابن دبیثی ابوعبداﷲ محمدبن سعید شافعی و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 4 صص 394 - 395 و الا...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سعید... رجوع به بوصیری شرف الدین ... محمدبن سعید... و الاعلام زرکلی ج 3 ص 901 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سعید بیهقی معروف به محم . از قصبه ٔ سبزوار بود و ابوالقاسم عبدبن احمدبن محمود بلخی کعبی او را در کتاب مف...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سلام بن عبداﷲبن سالم جمحی مؤلف طبقات الشعراءو غریب القرآن ، کتاب الفاصل و کتاب بیوتات العرب و غیره ....
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سلطان بن حیوس غنوی . رجوع به ابوالفتیان محمد... و ابن حیوس و وفیات الاعیان ج 4 صص 438 - 444 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان ... رجوع به ابوسهل صعلوکی و وفیات الاعیان ج 4 صص 204-205 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان . رجوع به ابن النقیب شود.