محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سیرین بصری ، پدر وی بنده ٔ انس مالک بود و خود از اسیران میسان یا عین التمزبن سیرین از فقهای بصره است و به ورع معروف واز پیروان حسن بصری اما آخر کار یکدیگر را ترک گفتند و ابن سیرین بر جنازه ٔ حسن بصری حاضر نشد. او را در گوش علت کری بود و در تعبیر خواب یدی طولا داشت .ولادت او دو سال به پایان خلافت عثمان مانده بود و درروز جمعه نهم شوال سال 110 هَ . ق . در بصره بمرد و یکصد روز پس از مرگ حسن بصری . وقتی او را بسبب وامی که برگردن داشت زندانی ساختند. از یک زن سی پسر و یازده دختر برای وی بیامد که جز عبداﷲ باقی نماندند. محمد در فارس کاتب انس بن مالک بود. (از وفیات الاعیان چ تهران ج 2 صص 25-26) و نیز رجوع به ابن سیرین شود.
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۳.۶۳ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن علی بن عاصم بن زادان خازن اصفهانی ، مکنی به ابوبکر و ملقب به ابن المقری . (285 - 381 هَ . ق ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن سعدان المبارک . از علمای لغت و نحو. از اوست : کتاب القرأات . کتاب المختصر فی النحو. (از ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن علی بن عبداﷲبن عباس . از امرای عباسی هاشمی که در زمان منصور خلیفه ٔ عباسی امارت مکه ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد، مکنی به ابن النحاس حلبی و ملقب به بهاءالدین . استاد علوم عربی زمان خود در کشور مصر.به...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد ملقب به ریاض الدین حنبلی متوفی 971 هَ . ق . در حلب . نسب او به ابن شحنه می رسد. مورخ و ا...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن ابراهیم بن منذر نیشابوری . ابواسحاق شیرازی شرح حال او را در کتاب طبقات الفقهاء آورده است و گوید: تألیفات...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن یوسف . رجوع به ابن حلیمی محمدبن ابراهیم شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن یوسف ... رجوع به ابن حنبلی محمدبن ابراهیم بن یوسف شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم حریری دمشقی ، ملقب به شمس الدین (658 تا 739 هَ . ق ). او راست کتاب «تاریخ » که بسیار مفصل است . ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم سراج . رجوع به ابن بوش محمدبن ابراهیم شود.