محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن طلحةبن عبیداﷲ قرشی تیمی . پدرش او را نزد پیامبر اسلام آورد. رسول (ص ) او را محمد نام گذارد و به ابوالقاسم مکنی نمود. مادرش ، حمنه ، خواهرزاده ٔ زینب بنت جحش همسر پیامبر است . محمدبن طلحة بسبب کثرت عبادت به سجاد ملقب بود. در سال 36 هَ . ق . در جنگ جمل به قتل رسید. او از طرفداران علی (ع ) بود اما به خاطر پدرو وفاداری به وی حاضر نشد که در صف یاران علی (ع ) قرارگیرد. هنگامی که علی (ع ) کشته ٔ او را دید گفت : هذا السجاد قتله بره بابیه . (از اسد الغابة ج 4 ص 323).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۱ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابوبکر. رجوع به صابونی محمدبن ابوبکر شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابوبکر. رجوع به عطارفریدالدین ابوحامد محمدبن ابوبکر ابراهیم ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابوبکربن قحافه ، مکنی به ابوالقاسم و مادرش اسماء بنت عمیس خثعمیه [ که بعد از فوت ابوبکر با علی (ع ) ازدو...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابوبکر کسائی . رجوع به کسائی محمدبن ... مقری شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابوبکر یعمری . رجوع به ابن سیدالناس ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابوجعفر. رجوع به مهدی محمدبن ابوجعفر منصور سومین خلیفه ٔ عباسی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابوجعفر... منذری هروی ، مکنی به ابوالفضل متوفی به سال 329 هَ . ق . از مردم هرات بود و در لغت عرب تبحر د...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابوسعیدبن احمدبن شرف جذامی قیروانی ، مکنی به ابوعبداﷲ نویسنده ٔ مترسل شاعر و ادیب به سال 390 هَ . ق . د...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن ابوطاهر طبسی مروزی ، ملقب به قطب الزمان فیلسوف .وی از شاگردان ابوالعباس لوکری و پدرش از حکام قرای مرو و ...
محمد. [م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابوعثمان موسی بن عثمان بن موسی بن عثمان بن حازم حازمی همدانی ، ملقب به زین الدین ومکنی به ابوبکر (548 ...