اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محمد

نویسه گردانی: MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن ابی الفضل مرسی سلمی ، مکنی به ابوعبداﷲ و ملقب به شرف الدین ادیب ، نحوی ، مفسر، محدث ، فقیه از ادبای معاصر یاقوت . (متولد به شهر مرس در 570 هَ . ق .). وی استادان بسیار در بغداد، خراسان ، مرو شاهجان و نیشابور و هرات و مرو و حلب و کتابهای بسیار داشته است در تفسیر قرآن و فقه و بلاغت و صرف و نحو. تا سال 624 هَ . ق . زنده بوده است . (معجم الادباء ج 7 ص 16).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابوبشر مروزی خرقی ملقب به شمس الدین و مکنی به ابوبکر. او راست : تبصره در هیئت . وفات او در مرو ب...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن جعفر، مکنی به ابونصر... رجوع به ابونصر محمدبن ابوجعفربن اسحاق هروی ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ازهری هروی ، مکنی به ابومنصور (282-370 هَ . ق ). از دانشمندان بزرگ لغت و ادب عرب و فقیه بود. مول...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن الحسین بن الاصبغ. رجوع به ابن الحرون شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن اللیث از محققین در علم عدد و هندسه و حرکات کواکب و ارصاد در قرن پنجم که بصیر در فقه و لغت و قضا...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ایوب بن الصلب بن شنبوذ المقری البغدادی . رجوع به شنبوذ شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن احمدبن ثوابه . رجوع به ابوعبداﷲ محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن جنید. رجوع به ابن جنید شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن احمدبن حسین بن عمرشاشی الاصل فارقی مولد معروف به مستظهری و ملقب به فخرالاسلام و مکنی به ابوبکر فقیه ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حمزةبن جیا، مکنی به ابوالفرج و ملقب به شرف الکتاب . نحوی و لغت دان و شاعر و شاگرد ابن الشجری و ا...
« قبلی ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ صفحه ۱۴ از ۱۰۲ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.