محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن ابی الفضل مرسی سلمی ، مکنی به ابوعبداﷲ و ملقب به شرف الدین ادیب ، نحوی ، مفسر، محدث ، فقیه از ادبای معاصر یاقوت . (متولد به شهر مرس در 570 هَ . ق .). وی استادان بسیار در بغداد، خراسان ، مرو شاهجان و نیشابور و هرات و مرو و حلب و کتابهای بسیار داشته است در تفسیر قرآن و فقه و بلاغت و صرف و نحو. تا سال 624 هَ . ق . زنده بوده است . (معجم الادباء ج 7 ص 16).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن جغری بیک رجوع به آلب ارسلان محمدبن جغری بک ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن جمعةبن خلف قهستانی از حافظان حدیث . او راست : المسندالکبیر، حدیث مالک و سفیان و شعبه و کتابی در حدیث که...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حازم . رجوع به باهلی ابوجعفر محمدبن حازم ... شود.
محمد.[ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حبان ... رجوع به بستی ابوحاتم محمدبن حبان ... و الاعلام زرکلی ج 3 ص 880 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حبیب بن امیةبن عمرو. از موالی عباسیان ، عالم به انساب و اخبار و زبان و لغت و شعر عرب ، وی در بغداد متولد...
محمد. [ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حذیفه بن عتبه بن ربیعةبن عبد شمس بن عبدمناف قرشی عبشمی ، مکنی به ابوالقاسم . پدرش ازمسلمانان نخستین و م...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن حسام الدین . دولتشاه در تذکرةالشعراء می نویسد: بغایت خوش گو است و با وجود شاعری صاحب فضل بود و قناعتی و ان...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسن ... رجوع به ابن حمدون بهاءالدین ابوالمعالی محمدبن حسن ... و الاعلام زرکلی ج 3 ص 883 و وفیات الاعیان ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) ابن حسن ... رجوع به ابوالقاسم محمدبن الحسن العسکری (ع ) (امام دوازدهم شیعه ٔ اثناعشریه ) شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسن ... رجوع به ابوبکر آجری محمدبن حسن ... آجری و وفیات الاعیان چ بیروت ج 4 صص 292-293 شود.