اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محمد

نویسه گردانی: MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن محمدبن یحیی ... ملقب به سلامی و مکنی به ابوالحسن شاعری مشهور است و ثعالبی وی را به شاعری ستوده است . در ده سالگی شعر میگفت . در بغداد نشأت یافت و سپس به موصل رفت و گروهی از مشایخ شعرا را ملاقات کرد از جمله ابوعثمان خالدی و ابوالفرج بیغاء و ابوالحسن تلعفری و جز آنان و اینان از مهارت او در شعر تعجب کردند و او را به سرقت شعر متهم ساختند. خالدی گفت من حقیقت این کار را آشکار می سازم پس دعوتی ساخت و سلامی را با شاعران حاضر ساخت و چون شراب بدور درآوردند باران و تگرگی بارید که روی زمین بپوشانید. خالدی را نارنجی در پیش بود بر آن تگرگ افکند و گفت ای یاران از شما کس باشد که این منظره را وصف تواند کرد؟ سلامی ارتجالا بگفت :
ﷲ در الخالدی الاوحدالندب الخطیر
اهدی لماء المزن عند جموده نار السعیر
حتی اذا صدر العتاب الیه عن حرالصدور
بعثت الیه بعذره عن خاطری ایدی السرور؟
لاتعذلوه فانه اهدی الخدود الی الثغور
حاضران او را بفضل بستودند و به حذاقت وی اعتراف کردند جز تلعفری که همچنان بر انکار بماند تا آنکه سلامی در هجو او این ابیات بگفت :
سما التلعفری الی وصالی
و نفس الکلب تکبر عن وصاله
ینافی خلقه خلقی فتأیی
فعالی أن تضاف الی فعاله
فصنعتی النفیسة فی لسانی
و صنعته الخسیسة فی قذاله
فان اشعر فما هو من رجالی
و ان یصفح فما انا من رجاله .
و سلامی را در هجو تلعفری اشعار بسیار است . ولادت سلامی آخر روز جمعه ششم ماه رجب سال 336 هَ . ق . در کرخ بغداد بود و به روز پنجشنبه چهارم جمادی الاولی سال 392 درگذشت . نسبت وی به دارالسلام بغداد است . رجوع به وفیات الاعیان ابن خلکان ج 3 صص 103-105 و ج 4 ص 403، 409) شود. و نیز رجوع به سلامی محمدبن عبداﷲ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۷ ثانیه
محمد دیباج . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ] (اِخ ) فرزند سوم امام جعفر صادق علیه السلام که به ظاهر جرجان مجاور قبرداعی مدفون است . رجوع به غزالی نام...
محمد چناری . [ م ُ ح َم ْ م َ چ َ ] (اِخ )دهی است از دهستان منگره بخش اندیمشک شهرستان دزفول با 100 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6...
خواجه محمد. [ خوا / خا ج َ / ج ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس . این دهکده در دشت قرار دارد ...
صادق محمد. [ دِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی ساقزی . او راست : صرةالفتاوی که بسال 1059 هَ. ق . از تألیف آن فراغت یافته است . (کشف الظنون...
غلام محمد. [ غ ُم ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) پسر حکمران قسمتهای جنوب هندوستان که معروف به سلطان تیپو بود. وی پس از آنکه مدتی در برابر انگلیسیه...
قلعه محمد. [ ق َ ع َ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) در اطراف شهر استرآباد واقع است . رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 130 شود.
قلعه محمد. [ ق َ ع َ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد، واقع در 27هزارگزی شمال باختری نورآباد و ک...
قلعه محمد. [ ق َ ع َ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان تگ گزی بخش اردل شهرستان شهرکرد، واقع در 53 هزارگزی شمال اردل و 16هزارگ...
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رجوع به قاضی نظام الدین محمد شود.
قاضی محمد. [ م ُ ح َ م ْ م َ ] (اِخ ) رجوع به قاضی نورالدین محمد شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.