محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمد، مکنی به ابوعبدالرحمان و مشهور به عتقی فیریابی منجم قرن چهارم هجری اهل آفریقا بود و در مصر اقامت گزید و در اغلب علوم نظر داشت و تخصصش در نجوم بود با ابوتمیم قیروانی که بر مصر تسلط یافت بسر می برد. کتابی در تاریخ بنی امیه و بنی عباس نوشته است و به همین سبب توسط وزیر عزیزبن معز در سال 377 هَ .ق . زندانی شد و در سال 385 هَ . ق . درگذشت . وی در فنون مختلف خاصه در نجوم آثاری دارد. (از گاهنامه ).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اگر بهناچار حرفی عربی بر زبان رانند آن را به مخرجی نزدیک ببرند، یا سوی حرفی که طعمی از آن عربی به آن داده باشند، چنانکه حاء را به هاء برمیگردانند و...