محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن عبداﷲبن مسعودبن احمد مسعودی ، مکنی به ابوعبداﷲمتوفی در چهارصدوبیست واند هجری قمری به مرو. فقیه شافعی از مردمان دانشمند و پرهیزگار مرو بود. فقه را نزد ابوبکر قفال آموخت و کتاب «مختصر» مزنی را شرح کرد. امام غزالی در کتاب الوسیط از او مطالبی نقل کرده است . (از وفیات الاعیان چ بیروت ج 4 صص 213 - 214 ).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۵ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شجاع الدین علی بن عزالدین حسین ، ملقب به علاءالدوله (610- 612) از سلاطین غور. رجوع به علاءالدین غوری ش...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شجاع بغدادی رجوع به ابن الثلجی خراسانی و الاعلام زرکلی ج 3 ص 904 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شرف الدین (قاضی نظام الدین ...). رجوع به نظام الدین شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شرف الدین ابوبکربن جماعه . رجوع به ابن جماعه ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شکربن ابوالفتوح حسن بن جعفر حسنی .رجوع به تاج المعالی و الاعلام زرکلی ج 3 ص 904 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شنبود... رجوع به ابن شنبود ابوالحسن محمد... و محمدبن احمدبن ایوب ... و وفیات الاعیان چ بیروت ج 4 صص 299-...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شهریار... رجوع به ابوالفضل محمدبن ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شیرکوه ... رجوع به ناصرالدین محمدبن شیرکوه شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن صالح ... رجوع به ناصرالدین محمدبن صالح شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن صالح بن ابراهیم زبیری . رجوع به زبیری ... شود.