محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن میمون قداح . پس از مرگ عبداﷲبن میمون (از رؤسای اسماعیلیه ) به جای پدر نشست و پس از مردن محمد پیروان او به دو فرقه گشتند. فرقه ای برادر او را احمدبن عبداﷲ به خلیفتی برداشتند و فرقه ٔ دیگر پسر او را که باز احمد نام داشت و ملقب به ابوشلعلع بود خلیفه شمردند. (از الفهرست ابن الندیم ).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۳ ثانیه
امام زاده محمد. [ اِ دَ / دِ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) محلی است در لرستان . (یادداشت مؤلف ).
چشمه ٔ خان محمد. [ چ َ م َ ی ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه حسام بخش جنت آباد شهرستان مشهد که در 4 هزارگزی شمال باختری صال...
چم سیدعلی محمد. [ چ َ س َی ْ ی ِ ع َ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان میداود (سرگچ ) بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز که در 17 هز...
چشمه ٔ محمد علی . [ چ َ م َ ی ِ ُم ح َم ْ م َ ع َ ] (اِخ ) رجوع شود به اشرف آباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
جامع محمد الفضل . [ م ِ ع ِ م ُ ح َم ْ م َ دِل ْ ف َ ] (اِخ ) مسجدی است در بغداد که ظاهراً از بناهای محمدبن خواجه رشیدالدین فضل اﷲ صاحب جامعال...
حاجی محمد مشهدی . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ م َ هََ ] (اِخ ) از متأخرین شعرای خراسان است . او در هندوستان میزیست و ملک الشعرای شاه جهان یکی از ملو...
امام محمد باقر. [ اِ م ُ ح َم ْ م َدِ ق ِ ] (اِخ ) محمدبن علی بن حسین بن علی (ع ). امام پنجم شیعه ٔ امامیه ٔ اثناعشری . رجوع به محمد... شود.
گوشه محمد مالک . [ ش َ / ش ِ م ُ ح َم ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان رستاق بخش خمین . واقع در 8هزارگزی باختر خمین . در دامنه واقع شده ...
محمدجعفر محجوب (۱۳۰۳ تهران – ۱۳۷۴ لس آنجلس، کالیفرنیا[۱])، نویسنده، محقق، مترجم، مصحح، فرهنگ نویس، فرهنگپژوه ایرانی، استاد دانشگاه در داخل و خارج ایر...
محمد معتضد باهری (۱۲۹۷–۱۳۸۶) وکیل، وزیر دربار، وزیر دادگستری، رئیس بازرسی کل کشور،دبیر کل حزب رستاخیز و سیاستمدار ایرانی در دورهٔ محمدرضا پهلوی بودها...