محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدون جیلی طبیب معروف . ابن البیطاردر مفردات از او روایت کند از جمله در کلمه ٔ (طلق ، حرف ) مدتی در بصره و زمانی به مصر در 347 هَ . ق . به امر بیمارستانی اشتغال و به صناعت منطق اهتمام داشت و این علم را از ابوسلیمان محمدبن طاهر سجستانی فراگرفت . در 360 هَ . ق . به اندلس شد و طبیب خاص مستنصرباﷲ و مؤید باﷲ بود. وی پیش از آموختن طب به علم حساب و هندسه اشتغال داشت و در اعمال کسریه تألیفی نفیس دارد و هیچکس در طب به پای او نرسیده است . (یادداشت مرحوم دهخدا). و نیز رجوع به عیون الانباء شود.
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۵.۲۲ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سعدان کوفی ، مکنی به ابوجعفر ضریر مقری (متولد سال 161 هَ . ق . و متوفی به سال 231 هَ . ق .). کتابی در نح...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سعدبن منیع زهری کاتب واقدی ، مکنی به ابوعبداﷲ. از فضلای برجسته ٔ زمان خود بود و مدتی به مصاحبت محمدبن ...
محمد. [ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) ابن سعود. رجوع به ابن سعود محمد شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سعید... رجوع به ابن دبیثی ابوعبداﷲ محمدبن سعید شافعی و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 4 صص 394 - 395 و الا...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سعید... رجوع به بوصیری شرف الدین ... محمدبن سعید... و الاعلام زرکلی ج 3 ص 901 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سعید بیهقی معروف به محم . از قصبه ٔ سبزوار بود و ابوالقاسم عبدبن احمدبن محمود بلخی کعبی او را در کتاب مف...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سلام بن عبداﷲبن سالم جمحی مؤلف طبقات الشعراءو غریب القرآن ، کتاب الفاصل و کتاب بیوتات العرب و غیره ....
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سلطان بن حیوس غنوی . رجوع به ابوالفتیان محمد... و ابن حیوس و وفیات الاعیان ج 4 صص 438 - 444 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان ... رجوع به ابوسهل صعلوکی و وفیات الاعیان ج 4 صص 204-205 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان . رجوع به ابن النقیب شود.