اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محمد

نویسه گردانی: MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبده کاتب به گفته ٔ نظامی عروضی در چهارمقاله ۞ «دبیر بغراخان بود و در علم تعمقی و در فضل تنوقی داشت و در نظم و نثر تبحری و از فضلا و بلغاء اسلام یکی او بود» و این شرح را در خلال حکایتی که مربوط به سؤال محمود غزنوی از بغراخان ملک ماوراالنهر شده است آورده است و جای دیگر نیز وقوف برنامه های محمد عبده را از شروط دبیری دانسته است ۞ . درباب صحت انتساب نامه به محمود و مخاطب آن بغراخان یا دیگری رجوع کنید به حواشی چهارمقاله (ص 26 تا 29). محمد عبده از مردم اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم است و علاوه بر دبیری شاعری نیز می کرده واز اشعار او در ترجمان البلاغه ٔ محمدبن عمر رادویانی و حدائق السحر رشید وطواط آمده است . از آنجمله است :
چنانکه نیست نگاری چو تو دگر نبود
چو من صبور و چو من رازدار برنائی
ترا و من رهی و خواجه را کسی بجهان
بحسن و صبر و سخاوت ندید همتائی . ۞
و نیز او راست :
گویند مرا چرا گریزی
از صحبت و کار اهل دیوان
گویم زیرا که هوشیارم
دیوانه بود قرین دیوان ۞ .
و نیز این بیت از اوست :
سهی سروم از ناله چون نال گشته
سها مانده از غم سهیل یمانی .
مؤلف ترجمان البلاغه یک بیت از قطعه ٔ منسوب به فردوسی را که در آن بیتی از ابوطاهر خسروانی آورده است ، به محمد عبده نسبت می دهد و می گوید: محمد عبده گوید (متقارب ) ۞ :
بیاد جوانی همی مویه دارم
بر آن بیت بوطاهر خسروانی
جوانی به بیهودگی یاد دارم ۞
دریغا جوانی دریغا جوانی .

محمد عبده .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۷۱ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن خلیل الرقی ، مکنی به ابوبکر. رجوع به ابوبکر محمدبن خلیل و نامه ٔ دانشوران ج 1 ص 196 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن خویی ... رجوع به ابن خویی قاضی شهاب الدین ابوعبداﷲ شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن خیر... رجوع به اشبیلی محمدبن خیربن عمربن خلیفه ابوبکر اموی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن دانیال ... رجوع به ابن دانیال و الاعلام زرکلی ج 3 ص 894 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن دانیال بن یوسف ... رجوع به ابن دانیال ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن داود... رجوع به ابن داود ظاهری ابوبکر محمدبن داود... اصفهانی و وفیات الاعیان چ بیروت ج 4 صص 259-261 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن داود، مکنی به ابوعبداﷲ. فاضل ترین مردم روزگار خویش بود و از نخستین روز خلافت معتز عباسی وزیر او شد. از بسی...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن داودبن علی ... رجوع به ابن داود ظاهری شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن داود صنهاجی ، مکنی به ابوعبداﷲ نحوی کتاب اجرومیه ٔ او در نحو مشهور است . وی به سال 723 هَ . ق . درگذشته ا...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن دشمنزیار...رجوع به ابوحرب بن علاءالدوله محمدبن دشمنزیار شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.