محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علاءالدین ملقب به سیف الدین از پادشاهان غوری (556 - 558 هَ. ق .). بعد از پدر به تخت نشست ابتدا دعات اسماعیلی را که به دعوت پدرش پرداخته بودند کشت و هر جا از اسماعیلیان نشان یافت به قتلشان فرمان داد سپس دو پسرعم خود غیاث الدین محمد و شهاب الدین محمد را که به دست پدرش محبوس شده بودند خلاص کرد ولی هنوز یکسال و کسری بیشتر از سلطنتش نگذشته بود که گرفتار تعرضات ترکمانان غز گردید. سیف الدین محمد به جنگ ایشان رفت لیکن سپهسالار اردوی او که به علت قتل برادرش به دست سلطان از او کینه ای در دل داشت نیزه ای بر او زد و سیف الدین از اسب به زیر افتاد و غزان او را هلاک کردند.
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۷ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن عمیر یمنی ، مکنی به ابوعبداﷲ مقیم مصر و متوفی به سال 400 هَ . ق . او راست : اخبار النحویین و مضاه...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن محمدبن موسی سلمی نیشابوری ، مکنی به ابوعبدالرحمن از اجله ٔ مشایخ و فضلای طبقه ٔ عرفاست که در ا...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین فراء... رجوع به ابوالحسین ابن ابی یعلی محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حمزه ... رجوع به فناری محمدبن حمزه شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حمیدبن حیان تمیمی ، مکنی به ابوعبداﷲ، از مردم ری و حافظ حدیث بود و عده ٔ بسیاری از جمله ابن حنبل و ابن م...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حنفیه ... رجوع به ابن حنفیه و تاریخ گزیده وخاندان نوبختی عباس اقبال و تتمة صوان الحکمة شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حوقل . رجوع به ابن حوقل ابوالقاسم و الاعلام زرکلی ج 3 ص 892 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن خازم [ حازم ] تمیمی سعدی ، مکنی به ابومعاویه ، متولد سال 113 هَ . ق . از مردم کوفه و محدث است . در کودکی ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن خالد مروزی بن عبدالملک مروزی . وی نیز مانند پدرش از منجمین بزرگ بشمار است که مطلع به تسییر کواکب بود. پ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن خلیل ... متولد سال 778 هَ . ق . و متوفی به سال 849 هَ . ق . رجوع به قباقبی ۞ (محمدبن خلیل ) شود.