محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عمربن محمد معروف به ابن برغوث از متخصصین علم نجوم و ریاضیات بودو در نحو و معرفت قرآن و فقه براعت داشته است و از علمای قرن پنجم هجری در اندلس به شمار می رود و وفاتش در سال 444 هَ . ق . اتفاق افتاده است . (گاهنامه ).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۴ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) جلال الدین اکبر... رجوع به جلال الدین محمداکبر پادشاه شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) جلال الدین ... رجوع به جلال الدین محمد آگهی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی . رجوع به جمال الدین محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) جنیدی . رجوع به جنیدی ابوعبداﷲ... شود.
محمد. [ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) (حاج آقا...) شیرازی معروف به منورعلیشاه مرجع و مقتدای دراویش نعمت اللهی و عم ّ میرزاکوچک رحمت علیشاه و جانشی...
محمد.[ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حاج سید محمد امام جمعه ٔ تهران پسر حاج سید زین العابدین امام جمعه و نوه ٔ دختری دوستعلی خان معیرالممالک (نظام...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حاج محمد آقای نخجوانی فرزند حاج علی عباس نخجوانی . از فضلا و مطلعین آذربایجان بود. در سال 1297 هَ . ق . در تبر...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حاج محمدمیرزا چای کار پسر محمدحسن میرزا.رجوع به کاشف السلطنه و رجال بامداد ج 3 ص 275 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسینی . رجوع به قطب الدین شیرازی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) خویشی خلیل ... رجوع به خویشی خلیل رومی شود.