گفتگو درباره واژه گزارش تخلف محمد نویسه گردانی: MḤMD محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عمرو... رجوع به واقدی محمدبن (عمرو ۞ ...) شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۷ ثانیه واژه معنی محمد توفیق محمد توفیق . [ م ُ ح َم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) رجوع به توفیق محمد و رجوع به الاعلام زرکلی ج 3 ص 875 شود. محمد منصفی این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. والی محمد والی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دومین ازامرای خانی یا هشترخانی ، او یکی از هفت حکمران باخ بود و پس از باقی محمد در 1014 امارت تمام بخ... محمد فراهی محمد فراهی . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ف َ ] (اِخ ) ملقب به بدرالدین و مکنی به ابونصر. رجوع به ابونصر فراهی شود. محمد نظامی محمد نظامی . [ م ُ ح َم ْ م َدِ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به فصیح الدین محمد نظامی شود. محمد نویری محمد نویری . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ن ُ وَی ْ ری ی ] (اِخ ) مکنی به ابوالقاسم . مالکی مذهب بود (وفات 857 هَ . ق .). او راست شفاءالغلیل فی شرح مخ... محمد اناری محمد اناری . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ اَ ] (اِخ ) صدرالدین ... رجوع به صدرالدین محمد محمد اناری شود. محمد جعفری محمد جعفری . [ م ُ ح َم ْ م َ ج َ ف َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76). محمد جمالی محمد جمالی . [ م ُ ح َم ْ م َ ج َ ] (اِخ )دهی است از دهستان شبانکاره ٔ بخش برازجان شهرستان بوشهر، واقع در 33هزارگزی شمال باختر برازجان کنار ر... محمد افشین محمد افشین . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ اَ ] (اِخ ) ابن دیوداد، مکنی به ابوالمسافر یا ابوعبیداﷲ و متوفی در 288 هَ . ق . دومین از بنی الساج در آذربایجان... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۷۴ ۷۵ ۷۶ ۷۷ ۷۸ صفحه ۷۹ از ۱۰۲ ۸۰ ۸۱ ۸۲ ۸۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود