محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن فضل بن احمدبن محمدبن احمدبن ابوالعباس صاعدی فراوی نیسابوری ، ملقب به کمال الدین و مکنی به ابوعبداﷲ. محدث فقیه و مناظر و واعظ بود در مجلس درس امام الحرمین جوینی حاضر می شد. پس از سفر به مکه و مدینه و بغداد و افاضه در این شهر مجدداً به نیسابور بازگشت و به تدریس در مدرسه ٔ ناصحیه و امامت مسجد مطرز مشغول شد. فراوی از بسیاری از دانشمندان حدیث شنید و به روایت چندین کتاب ازتألیفات حافظ بیهقی منفرد بود و درباره ٔ او گویند «الفراوی »، «الف راوی ». ولادت وی در سال 442 یا 441 هَ . ق . در نیشابور و وفات او به سال 530 بوده است .
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن ابی ذئب ... رجوع به ابن ابی ذئب ابوالحرث محمدبن ... و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 4 ص 186 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابی سعد. رجوع به ابونمی محمدبن ابی سعید... و اعلام زرکلی ج 3 ص 870 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابی طالب . رجوع به شیخ الربوة محمدبن ابی طالب انصاری شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) ابن ابی طیفور. رجوع به ابن ابی طیفور شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابی لیلی . رجوع به ابن ابی لیلی . محمدبن عبدالرحمن و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 4 صص 179-181 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابی محمد قاسم بن بشاربن حسن . رجوع به ابن انباری ابوبکر... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابی محمد یحیی بن المبارک یزیدی . اشهر افراد خاندان یزیدی است و جد او عبداﷲ یزیدی از علمای لغت و عربیت بو...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد کنانی . رجوع به ابن جبیر ابوالحسن محمدبن احمد کنانی و الاعلام زرکلی ج 3 ص 850 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به ابن رشد ابوالولید محمدبن احمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به ابن طباطبا ابوالحسن محمدبن احمدبن محمدبن ... طباطبا شود.